دفترچه عقاید

هر روز دنیا را با تازگی آن روز میبینم.

دفترچه عقاید

هر روز دنیا را با تازگی آن روز میبینم.

مدتی نیستم.

بچه ها بچه ها! امروز یه چیز جدید فهمیدم.

دیدید همه شاعرا کلی شعر گفتن از پاییز و فصل عشاق؟ الانم که نیمی از وبلاگستان از رسیدن فصل عشاق نوشتن... خوب می دونیم که قشنگی های این فصل و قدم زدن زیر نم نم بارون(البته اگه بیاد) و راه رفتن روی برگ های خشک شده و صدای خش خش اونا همه و همه مختص عاشقاست.

و از اونجایی که احتمالا همه ما حداقل یک بار!!! تو زندگیمون عاشق شدیم می دونیم که عشق با چه دلهره هایی و استرس هایی و بعضا رنج هایی و افسردگی هایی همراهه.

اما امروزه طب سنتی اومده با دلالیل علمی گفته که شاعرا همچین بی راه هم نمی گفتن ها...

حالا چه طوری؟ عرض می کنم خدمتتون!

همه کائنات و هر چی که در اطراف ما وجود داره حتی بدن انسان از 4 عنصر اصلی یعنی آتش، هوا، آب و خاک تشکیل شده و هرکدوم از این عناصر نسبت های مختلفی از گرمی، سردی، خشکی و تری دارند. همچنین ترکیب این 4 عنصر یه کیفیتی رو به اسم" مزاج" به وجود میاره. مزاج  به 9 دسته تقسیم میشه که مهمترین اون ها مزاج های غیر معتدل مفرد و مرکب هستند. مزاج گرم و تر، گرم و خشک، سرد و تر و سرد و خشک جز مزاج های غیر معتدل مرکب به حساب میاد که معمولا تاکید حکیمان طب سنتی روی این دسته از مزاج هاست.

حتما تا حالا شنیدین که می گن مثلا طرف طبعش گرم یا سرده؟ منظور از طبع همون مزاج هست. حالا شما فک کنیید علاوه بر اینکه هر آدمی مزاج مختص خودش رو داره؛ اعضای بدن انسان، فصل های مختلف، اقلیم ها، جنسیت(مذکر و مونث) و حتی رده های سنی مختلف هر کدوم مزاج(طبع) مخصوص خودشون رو نیز دارن.

به طور مثال معده و تمام اندام ها و بافت های اطراف اون طبع گرمی داره که این گرما سبب واکنش های شیمیایی و در نهایت منجر به هضم غذا میشه.

حالا این آقایون و خانوم های محقق اومدن گفتن که طبع یا مزاج فصل پاییز سرد و خشکه که از علایم این نوع از مزاج در فصل پاییز خشکی پوست و اگزما، وسواس و در نهایت افسردگیه. حالا منظورشون افسردگی حاد و مزمن که مسلما نیست ولی همین قدر که یهو دل آدما میگیره و ناخود آگاه بغض می کنه و گاهی هم احساس بی هدفی داره بدونید و آگاه باشید که از علایم این فصله پس به خودتون امیدوار باشید.

پ.ن1 راست یا دورغش پای کسایی که این نظریه رو دادن، من بیگناهم. این جور که آقاهه می گفت بحث مزاج ها خیلی خیلی پیچیده اس. خود من تا قبل از این فکر می کردم که مزاج ها به همین جا ختم می شن اما دیدم که زهی خیال باطل. منم اینجا فقط خلاصه ای از اونا رو گفتم.

پ.ن2 متاسفانه علایم سرماخوردگی در خودم مشاهده می کنم. برم ببینم این طب سنتی چی تجویز می کنه بلکه یه خورده شیر فلکۀ مَماخم!! بسته بشه.



 

ارزیابی

خوب راستش چند ماهیه که یه موضوعی برای یه پست جدید هی توی سرم وول می خوره. اولش تصمیم گرفتم که به مناسبت اولین سالگرد تاسیس وبلاگم و اینکه یک سال از دوستی منو شما گذشته باشه این موضوع رو بگم. بعد فکر کردم دیدم که سالگرد تاسیس وبلاگم 16 اسفنده و روزای آخر سال هست و سر همگی حسابی شلوغه و ممکنه که به اون صورت عملی نشه. برای همین گفتم که در یه فرصت مناسب!

و این فرصت مناسب امروز به وجود اومد... چه طوری؟ عرض می کنم خدمتتون!

امروز از یکی از دوستان بابت پست قبلی کامنتی داشتم برای تبریک تولدم و اینکه گفته بودن که تا الان فکر می کردن من بیشتر از 30 سال سن دارم!!!!!!(کامنت آقای ابراهیم). خوب برای من که تا الان هر کی منو دیده و گفته که بیشتر از 22 سال بهت نمی خوره یه خرده غیر قابل هضم بود در حالیکه کلی هم خنده ام گرفته بود. آخه 30 سااااااال!

حالا می خوام چی کار کنم؟ من دوست دارم بدونم که توی این مدتی که(7-8 ماه) منو و شما با هم دوستان مجازی هستیم و به وبلاگ همدیگه رفت و آمد داریم و با هم یه جورایی در ارتباطیم، شما تا الان با نوشته های من چه برداشتی از من دارین؟ شخصیت منو چه طوری دیدین؟ حتی چهره و قیافه ام رو چه طوری تصور کردین؟ تا قبل از اینکه پست پایین رو بنویسم حدس می زدید من چند سالم باشه؟ و هر چیزی که در مورد من به فکرتون میرسه رو خواهش می کنم که بگید. مطمئن باشید که من جنبه انتقاد پذیری زیادی دارم.

حتی از شما دوستان خاموش و دوستانی که تازه با هم آشنا شدیم هم خواهش می کنم که نظرتون رو بگید چون واقعا برام مهمه!!

 پ.ن1 هر روز ظهر وقتی از سرکار میام خونه قبل از خواب یه خرده وب گردی می کنم و بعدش هم لا لا...ولی امروز با خوندن کامنت آقای ابراهیم خواب به کلی از سرم پرید.

پ.ن2 تو رو خدا یه ذره فسفر بسوزونید و خوب فکر کنید. نیاید بگید نمی دونم و از این حرفا هااااا...

بعدا نوشت: از روی جواب کامنتا تقلب نکنید هاااا


تولدانه:)

بگذر تابستان ،
حالـــــــــم با تو خوب نمی شود ،
پاییز حال مرا خوب می شناسد ،
من زاده ی پاییزم!

.

.

.

و من امروز،

.

.

.

در پنجمین روز از اولین ماهِ فصلِ پاییز، بیست و پنجمین سال زندگیم را جشن می گیرم.


**اگر دوباره متولد بشم، باز هم پنجمین روز ماه مهر رو انتخاب خواهم کرد. عاااااااااااشق روز و ماه تولدم هستم