دفترچه عقاید

هر روز دنیا را با تازگی آن روز میبینم.

دفترچه عقاید

هر روز دنیا را با تازگی آن روز میبینم.

از مصایب رانندگی در تهران

دوشنبه صبح داشتم می رفتم سمت محل کارم.نزدیک های اداره یه راه فرعی و میون بر هست که خیلی باریک و علاوه و بر اون یه قسمتیش هم پیچ خیلی تندی داره و اصلا هم دید نداره که ماشین داره از روبرو میاد یا نه! تازه اگه حواست نباشه ممکنه پیچ بپیچه و ماشین نپیچه.

همین جور که داشتم این پیچ رو میپیچیدم یهوووویی ماشین جلوییم زد رو ترمز و منم به شدت ترمز کردم که خدای نکرده نزنم پشت ماشینه. خلاصه یه بوق تندی هم براش زدم و ماشین هم گذاشت رفت. منم همین طور که داشتم دنده رو عوض می کردم که حرکت کنم یهوووویی گرومپ!!! عین فنر پرت شدم جلو و دوباره برگشتم عقب. یه لحظه فقط به این فکر کردم وای خدای من حتما زدم به ماشین جلویی بعد که چشمام رو باز کردم دیدم که ماشینی جلوم نیست و بعد تازه دوزاریم افتاده که از عقب زدن به من.

سریع من و راننده پشت سریم پیاده شدیم که ببینیم چی شده؟ خدا رو شکر که ظاهر سپر خسارت ندیده اما با اون شدت ضربه فک کنم احتمالا از داخل باید قُر شده باشه. ماشین عقبی من سمند بود حالا آقاهه هم کلی معذرت خواهی. که یهوووویی دیدم ماشین پشتی سمنده دوتا پسر جوون بودن و یه حرف خیلی بدی به آقاهه زدن و سبقت گرفتن رفتن جلوتر ایستادن و با قفل فرمون از ماشین پیاده شدن و حمله کردن سمت آقاهه. بعدش همش داد می زدن روی ما چاقو می کشی!!!

وااااای منو می گین دوتا پا داشتم چهار تا هم قرض کردم سریع سوار ماشین شدم و فراااااار. نگو اون دوتا ماشینا قبلا یه سری با هم دعوا کردن بعد دوباره اومدن از خجالت همدیگه در بیان.

منم که اینقدر دست و مخصوصا پاهام بندری میزد که اصلا نمی تونستم توی سربالایی گاز بدم ماشین حرکت کنه. دیگه اینقدر با دست پام رو نگه داشتم که از لرزشش بیوفته بتونم یه ذره پدال رو فشار بدم.

اینم از اول صبح ما...

امروز عصری هم با دوستم داشتیم از کلاس میومدیم(دوستم رانندگی میکرد) که یهوووویی دیدیم وسط اتوبان لاین سرعت یه ماشین ایستاده و مردم و پلیس هم جمع شدن و با دست اشاره می کردن که از یه سمت دیگه حرکت کنید. این دوست منم شیشه رو کشید پایین که به پلیس بگه حداقل از چند متر عقبتر یه علامتی بذارید که آدم بدونه سرعتش رو کم کنه که من یه چیزی دیدم که ای کاش نمی دیدم. دیدم توی باغچۀ وسط اتوبان یه آقایی خونی و مالی رو خوابوندن یه پارچه هم کشیدن روش.آقاهه فوت کرده بوده چه جوریش رو نمیدونم ولی احتمالا ماشین بهش زده بود. آخه یه آمبولانسی هیچی هم اونجا نبود. خیلی صحنه بدی بود خیلی.

اینم از آخر روز ما...

پ.ن1: خدا خودش شب عیدی به بنده هاش رحم کنه.

پ.ن2: این پست چقدر "یهووووویی" داشت!


نظرات 8 + ارسال نظر
بسامه پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ق.ظ

وای نگو یاسی... اصلا اینجا هم اینجوری شده... همش دعوا همش سبقت ... من نمی دونم چرا سرعت بالا... اگه ارومتر هم برن باز به مقصد می رسن والا....
چند وقته پیش منم داشتم از بریدگی بی ار تی رد می شدم... یه اتوبوس تو ایستگاه نگه داشته بود تو اون یکی لاین هم هیچی نبود.. داشتم رد میشدم که یهو یه صدای بوق وحشتناک.. بعد سمت چپم یه اتوبوس تو دوقدمیم نگه داشت... دیوانه تو لاین بی ارتی اونم تو ایستگاه سبقت گرفته بود داشت می زد بهم... تازه برگشته می گه چرا از اینجا داری رد می شی...

میبینی تو رو خدا! خلاف می کنن بعد طلبکارم هستن!

هلال پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:29 ق.ظ http://hiiilal.mihanblog.com/

واااای چه روزی بوده!!!
من هر وقت از این صحنه ها می بینم تا یه 2 روز تو فکرم!!(صحنه اخری)

خیلی بده

سیندرلا پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:36 ب.ظ

میبینی چه وحشتناکه یاسی ؟؟خدا برا هیچ کس این روزا رو نیاره من دل ندارم ببینم وقتی همچین صحنه تصادفایی پیش میاد.

تازه سیندی دیگه ننوشتم که چند روز قبلش هم دوباره یه صحنه تصادف دیگه دیده بودم
ایشالا همه در پناه خدا سلامت باشن.

کیانادخترشهریوری جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:13 ق.ظ

من عمرا نمیتونم تهران رانندگی کنم.عین رالی میمونه

والا رالی که چه عرض کنم؟! حداقل رالی قوانین خودش رو داره ولی رانندگی توی شهر که کلا بودن قوانینه. هر کسی برای خودش یه قانون داره

ابراهیم جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 06:12 ق.ظ http://www.namebaran.blogfa.com/

کسی که توی تهران دست به فرمون میشه حتما باید رالی هم بلد باشه .

ئه آقا ابراهیم! کیانا هم دقیقا حرف شما رو زده. چه جالب هاااا. من که هنوز کامنتا رو تائید نکرده بودم. به این نتیجه گیری مشابه

لیلی شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:46 ق.ظ http://leiligermany.blogsky.com

خدا رحم کنه
فکر کنم اگر تصادف کردیم یا دیدیم جایی جمعیت جمع شده اصلا پائین نیاین ببینیم چه خبره، گاز رو بگیریم و در بریم بهتره

وااای خدا قسمت نکنه...

سما شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:37 ب.ظ http://samaiiii.blogfa.com/

خدا رو شکر به خیر گذاشته ... تقریبا همه جا اینقدر بی قانون و بد رانندگی میکنن اما با معذرت از اصفهانیای عزیز من هیجا بدتر و بی قانون تر از اصفهان ندیدم نزدیک بود وسط یه چهاراه له بشم

اصلا مردم هر شهری قوانین خاص خودشون رو برای رانندگی دارن...

سارا چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:31 ب.ظ

عجب روزی داشتیاااا

آره واقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد