واقعا نمی دونم چی کارکنم؟من الان سه تا موقعیت دارم برای رفتن به خارج از کشور، البته برای ادامه تحصیل.تا چند ماه پیش که پدر مادرم اصرار به رفتن من داشتن فقط یه کلام "نه" می گفتم و ختم قضیه...یعنی اصلا دیگه فکرم رو مشغولش نمی کردم.
اما به تازگی ذهنم خیلی درگیر شده که چی کار کنم؟اگه برم چی میشه؟ اگه نرم چی میشه؟ الان یه موضوعی شده دغدغه برام،شاید به فرض مثال 5 سال دیگه خُوره افتاد به جونم که الا و بلا من باید برم خارج از کشور ولی امکانات و موقعیت الان رو دیگه اون موقع نداشته باشم- که قطعا همین طور خواهد- اونوقت افسوس موقعیت الان رو نمی خورم؟ اصلا با بالا رفتن سن خواه نا خواه موقعیت های آدم کم میشه. بعد من یه مشکلی که دارم "تنهایی " هست.با این قضیه چه طور کنار بیام؟ از تنهایی دق نمی کنم؟
سختی و مشکل اونجا هست خیلی هم زیاد. اما از یه طرف با خودم میگم شاید باعث بشه که دیگه حسابی آب دیده بشم و اینقدر در برابر هر چیزی حساس نباشم و به قول معروف گرم و سرد روزگار رو بچشم. خلاصه که ذهنم خیلی درگیره از یه طرف برای هر چیزی کلی دلیل و مدرک میاره و از یه طرف دیگه اونا رو یا نقض میکنه یا تصدیق میکنه.
شما چی پیشنهاد میکنین؟می دونم که نمیشه برای کسی نسخه تجویز کرد ولی مشورت کردن که ضرر نداره!شاید شما هم در اطرافیانتون موردی مشابه من بوده که بتونین منو از این سردرگمی نجات بدین.
رفتن یا ماندن مسئله این است!!!
یاسی جان از شرایط بیشتر بگو... از اینکه تو چه کشوری ؟ چه رشته ای؟ در فکر کجایی؟؟ ایناست که میشه مهم
چشم...
خب حالا شد
ببین خانومی با این شرایط که گفتی و با توجه به رشته تحصیلی که داری بهترین گزینه آلمان و انگلیسه...
انگلیس که با توجه به تحریمات نمیتونی بری و درس بخونی فعلا پس میمونه آلمان . آلمان کشور صنعتیه... و سکوی پرتاب واسه ایرانیا . چون هزینه زندگی توش پایینه و تقریبا دانشگاهاش رایگانه و اوناای هم که پولیه نهایت ترمی یعنی هر 60 ماه درمیون 600 یورو.
و اینکه تو 20 ساعت در هفته اجازه کار داری و میتونی خیلی از هزینه هاتو در بیاری. من و جان جان هم آلمان میخواییم بریم
وااااااااای چه توضیحات کاملی
مرسی عزیزم
یه خرده ناز نازی تشریف دارم
ولی تنهایی چی کار کنم؟حالا باز شما با همسرت میری زیاد تنهایی اذیتت نمیکنه حداقلش اینه که یکی کنارت هست که تو شرایط سخت همراهت باشه.
راستش رو بخوای مسائل مالی و دانشگاه و محل اقامت و ... اینقدر برای من مهم نیستن که تنهایی برام مهمه
بازم ممنون از توضیحات
ما هنوز ازدواج نکردیم انشالله تا پایان درس من... حالا شاید شما هم مزدوج شدین
خانومی تنهایی همه جا هست و خیلی زود هم پر میشه با درس و دانشگاه و دوستان ... به آینده ات فکر کن... به پیشرفت درسیت... به اینکه دکترات رو بگیری و با سرافرازی بیای پیش خونوادت...
ایشالا که خوشبخت باشین
می دونی الان چقدر این چند تا جمله ات انرژی مثبت داد به من...خیلییییی.ممنون برای حرفای قشنگت.
راستش خودم هم به اینا فکر میکنم ولی انگار آدم از یه نفر دیگه میشنوه بیشتر به دلش میشینه
من هنوز شروع نکردم آلمانی رو... وقت بسیاره...ولی شما زود یاد میگیری مطمعتم.... حالا سوال داشتی راجب پذبرش و اینا ازم بپرس خانومی
مرسی از لطفت عزیزم
[گل]ســــــــــــــلآم[چشمک]
[گل]بـــ ــدو بـــ ــدو بیـــآ دو آپ جــدید [لبخند]
[گل]AnTi BoY با دو آپــ جــدید منتظـــره[زبان]
[گل]بیــا تا آخــر و عاقبــت مزاحـــم شـــدن به دخـــتر مردمــو ببینـــی[زبان]
[گل]بیـــا تــا تفـــاوت آبــ خـــوردن دخـــــتر پـسرا رو ببیــــنی[زبان]
اوه اوه!من از بودن تو این شرایط متنفرم که احتمالن خواهمم بود!یاسی قشنگ موقعیت هاتو بالا پایین کن!دوری از خانواده و مشکلات دیگه به اندازه کافی سخت هس با یه شرایطی برو که خیلی بهت انرژی بده برای ادامه دادن!
ببین من چنتا از دوستام رفتن و به نظرم فقط اونی که میدونه واسه چی رفته داره ادامه میده!چون اگه واقعن اهل درس نباشیو فقط صرف زندگی تو یه کشور خوب میخوای بری نرو!اگه برای ادامه تحصیل میری باید عاشق درس باشی!وگرنه خیلی سختت میشه
می فهمم چی میگی...ولی من اصلا عشق خارج نیستم ابدا.چون چند بار رفنم اونجا و می دونم چه خبره و کسی که به خاطر عشق و حال رفته اونجا نه تنها پیشرفت نکرده بلکه پس رفت هم کرده.ولی خب به قول تو کسی که می دونه واسه چی رفته و واقعا درس خونه می تونه موفق بشه.
منم واقعا درس خونم ولی مشکل اصلیه من تنهاییه!!ای خدا یه شویِ خوب برسان ما رو اونجا از تنهایی در بیاره
الهییییییی آآمین!!!!
مرسی عزیزم از اینکه جواب سوال خصوصیم رو دادی
کامنت خصوصیت رو منتشر نکردم...
سلام
مرسی که به من سر زدید.دوست دارم باهم دوست شیم!
به نظر من هرکدوم این موقعیتها جا برای فکر کردن دارن.من میگم حتما یکیشو انتخاب کن!
تنهاییشم یه مدت آزاردهنده است بعد حل میشه.
سلام خوش اومدی
منم خوشحال میشم با هم دوست باشیم
ممنون از نظرتون
من که توی غربت دق می کنم . مگر اجباری برام باشه . بار اول دانشگاهمو به خاطر اینکه توی شهر دیگه ای بود انصراف دادم . تو غربت زندگی کردن برام مثل مرگ میمونه
والا نمی دونم چی بگم...
سلام
من تازه وبلاگتو دیدم.
من آلمان زندگی میکنم، شاید بتونم کمکت کنم، اگه کمکی خواستی یه ایمیل بزن.
ضمنا به این سایت هم برو، خیلی خیلی مفیده و کمکت میکنه، مخصوصا تالارهایی که مخصوص کشورها هستن:
www.applyabroad.org/forum
سلام
خیلی ممنون از اطلاعاتتون...چشم اگه سوالی داشتم مزاحمتون میشم