روز اول با خود گفتم
دیگرش هرگز نخواهم دید
روز دوم باز میگفتم
با اندوه و با تردید
روز سوم هم گذشت اما
بر سر پیمان خود بودم
ظلمت زندان مرا میکُشت
باز زندان بان خود بودم
آن من دیوانۀ عاصی
در درونم های و هوی می کرد
مشت بر دیوارها می کوفت
روزنی را جست و جو می کرد
می شنیدم نیمه شب در خواب
های های گریه هایش را
در صدایم گوش میکردم
درد سیال صدایش را
شرمگین می خواندمش بر خویش
از چه بیهوده گریانی؟
در میان گریه می نالید:
دوستش دارم نمی دانی؟!
روزها رفتند و دیگر
من نمی دانم کدامینم
آن من سر سخت مغرورم
یا من مغلوب دیرینم؟!
بگذرم گر از سر پیمان
می کُشد این غم دگربارم
مینشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم
فروغ فرخزاد
یعنی من عاشق فروغم ....
خیلی شعرهای انقلابی و عصیانگرش رو دوست دارم...تمام خط قرمز ها رو می شکونه..
ایول داره
بعضی شعرهاشم بد جوری وصف حال آدمه...
مینشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم
بسیار زیبا بود من عاشق فروغم و شعراش
و چرا این شعر وصف حال توئه؟
نمی دونم...خیلی منو یاد خودم انداخت
دلم می خواد یه پستی بنویسم و یه چیزایی رو بگم اما دستم به نوشتن نمی ره
از خدا برات صبر وموفقیت طلب میکنم ایشالا هر چی خیرو صلاحته همون بشه شعر هم زیبا بود
مرسی عزیزم از دعای قشنگت
ای جونم فروغ فرخزاد...ای جونم یاسی با این انتخاب قشنگش... دستت به نوشتن نمیره بگو من می نویسم
اتفاقا موقعی که داشتم در انتها می نوشتم "فروغ فرخزاد" یاد تو افتادم
فدای تو
انشا الله که خواهد اومد
میگم خبرایی که نیست ؟
تا خبر از نظر شما چی باشه؟!!!
سائل درمانده ناامید نگردد
گر که بکوبد در سرای محمد(ص)
ای که ندای” اذان” رسید به گوشت
هان که به گوشت رسد ندای محمد(ص)
مبعث مبارک
عید شما هم مبارک
این الان حس تو بود؟یاسی آره؟
آره عزیزم