دیروز توی مترو مادری با یه پسر بچه 5-6 سال ایستاده بودن. خوب بچه ها توی این سن و سال خیلی کنجکاون و دائم سوال می پرسن. این پسر بچه هم ایستگاه به ایستگاه مدام سوال می پرسید که مامان رسیدیم؟ مامان اینجا پیاده میشیم؟ مادره هم که اصلا انگار نه انگار که بچه داره باهاش حرف میزنه. بی توجه بی توجه. تا اینکه بچه پرسید مامان چرا در قطار رو نمی بنده که یک دفعه مادره جلوی مردم داد زد آخه مگه تو فضولی!!! یه بار دیگه نمی دونم بچهه چی گفت، که مادره بهش گفت کثا*فت ساکت شو.
خیلی ناراحت شدم. آخه یکی نیست به این خانم بگه آخه به تو هم میگن ماااادر. تو می خوای بچه ات رو این طوری تربیت کنی؟ اصلا جلوی این همه آدم خجالت نمی کشی که با بچه ات این طوری حرف میزنی؟
به نظر من که بچه دار شدن و نقش یک مادر یا پدر رو به عهده گرفتن سعه صدر می خواد. به خاطر همینه که من اصلا پتانسیل بچه دار شدن رو در خودم نمی بینی. بچه ها تا سن 2-3 سالگی مثل عروسکن برای آدم اما از اون به بعد آدم باید به موازات بزرگ شدن بچه ها صبر و تحمل خودش رو هم ببره بالا. باید این قدر این توانایی رو در خودش ببینه که بتونه یک بچه رو انسان تربیت کنه.
واقعا متاسفم برای این چنین پدر مادرها.
و دقیقا همین بچه در آینده میشه یه آدم عقده ای و با هزار تا مشکلات روحی و روانی (که خیلی هاشم پنهانه)
کاش همه میفهمیدن که پدر مادر شدن یه کار پر از مسئولیته
درست تربیت نشدن اول از همه خود آدمو ازار میده و بعد جامعه را به گند میکشونه! و تعداد این آدمهام کم نیست!
بابا قبل از بچه دار شدن حداقل 2-3 تا کتاب روانشناسی کودک بخوونین!!
همه کارهای ما ایرانی ها بی فکرو فقط به خاطر حرف مردمه!!! تا کی می خوایم این روندو ادامه بدیم نمی دونم!
دقیقا...فکر می کنن که چون بچه اس پس هیچی نمی فهمه در صورتیکه اصلا این طور نیست. مطمئن باش این جور والدین هم خودشون تربیت اصولی نداشتن.
واقعا بعضیا با خودشون چی فکر میکنن که میشن پدر یا مادر... بی فکر... بی اعصابو.... بابا اون بچه عروسک نیست بخدا
نه بابا عروسک چیه؟! باز حداقل آدم با عروسکش خوب رفتار می کنه این که دیگه یه بچه از وجود خودشه!!!!
خب شاید عصبانی بوده از چیزی ... بالاخره آدمه .. فرشته که نیست.
شاید اعصابش جای دیگه خورد بوده .نمی شه قضاوت کرد.
آدم هرچه قدر هم پرفکت باشه آخرش بعضی وقت ها حال نداره.
من کلا مخالف بچه دار شدنم.
اگه همه مثل من فکر می کردن نسل آدم منقرض شده بود.
درست میگی...اما تنبیه و دعوا کردن بچه هم اصول و قواعدی داره. هر چقدر هم که اعصابش خرد بوده باشه نباید جلوی جمع بچه رو تحقیر می کرد. درسته که سنش کمه اما ضایع شدن جلوی جمع رو خوب می فهمه و همین بعدا براش میشه یه عقده.
به نظر من که اینجور پدر و مادرا اصلا لیاقت احترام گذاشتن ندارن... قبل از هر چیزی باید به بچه طرز تفکر یاد داد... واقعا بعضضی از اونا فکر می کنن بچه بزرگ بشه دیگه وظیفه شون همینه..
دقیقا...فکر می کنن همین که مادیات بچه رو فراهم کنن کافیه!!
اصلا آدم ها خیلی بد اخلاق و بد قلق شدند با کودکانشون هرگز کنار نمیان و دوست نمی شن . البته خب برعکس هم داریم . من از اونایی که سه چهار تا بچه می آرند و میگن ما پول نداریم خندم می گیره .
من تا حالا چندین مورد توی همین مترو برام پیش اومده که دیدم رفتار بد مادرها رو با بچه هاشون. فک کنم فشار زندگی باعث شده که دیگه به بچه ها توجهی نکنن. خوب اگه واقعا این طوره بچه دار نشن!
سلام.
میدونی چقد به یادت بودم؟
میدونی چقد دلم برات تنگ شده بود و میومدم وبت ولی نظر نمیذاشتم؟
دیگه دوسم نداری؟
میدونی چند وقته که نیومدی؟
سلام عزیز دلم
چرا نباید دوست خوبی مثل تو رو دوست نداشته باشم؟ آخه مگه تو برگشتی؟ باور کن سرم خیلی شلوغه خیلی کم به نت سر می زنم. اصلا بگو ببینم چرا میومدی وبم و نگفتی که دوباره شروع به نوشتن کردی؟
جالبه که میگن دیدیم همه باید بچهدار شن. نمیشه آدم بچه نداشته باشه که!!!
بعد مدام نق میزنن و ناله میکنن که پول نداریم. لباس بچه خیلی گرونه. بچه اعصاب آدم رو خورد میکنه. خیلی حرف میزنه. دائم میخواد بازی کنه. نمیخوابه. عین آدم نمیشینه غذا بخوره. من کار دارم. وقت ندارم. پول ندارم. اعصاب ندارم.
این آدما واقعا بیشعور ن به نظرم. کلمهی مناسب دیگهای پیدا نکردم براشون.
خوب من اگه کلمه مناسبی پیدا کردم بهت میگم
من چرا آپت رو متوجه نشدم
تازه من بعضیارو دیدم که فقط به خاطر حرف مردم بچه دار میشن و به نظرم این بدترین نوعه...
اشکال نداره عزیزم خودتو ناراحت نکن.
درسته این خیلی بده...
سلام یاااسی جوووون....خوبی؟
من تایید نکردم؟ این اولین نظریه که از تو بهم رسیده....به جون خودم فکر کردم تو از من ناراحتی...
مگه میشه من نظراتتو تایید نکنم؟؟؟؟؟
ئه راست میگی! پس تقصیر این بلاگفاس...
یاسی جان من بدتر از اینا رو دیدم
گیرم این بچه شیطونه ، خب بچه ست، مگه هم اندازه خودشه که اینطور میزدش!
پدری رو دیدم ه بچه 5،6 سالشو زیر مشت و لگد گرفته بود!
حتی رفتم جلو که اعتراض کنم ولی بچه رو برداشت و رفت
واااای چه وحشتناک
احسنت به تو یاسی جوونم که اینقدر فهیمی
بچه دار شدن به نظرمن هم فقط تامین نیازهاش نیست...
ممنون
چه اسم عجیب غریبی دارین. خیلی فلسفیه!
خانم جان نمیخوای یکم با ما حرف بزنی؟پست جدیدی
...حرفی....فحشی
...چیزی....
وای سارایی ازت ترسیدم
همین الان یه پست میذارم
خداییش هم بعضیا همین جوری علی اله بچه دار میشن و بعد هم میگن نا خواسته بود دیگه. بی خیال این یکی رو هم بزرگ می کنیم.
به قول تو بعضیا هم به خاطر حرف مردم.
حالا اینجا رو گوش کن منی که الان رفتم بالا منبر خودم دارم مامان میشم. البته هیچ کدوم از اونایی که گفتم نبوده ها.
واسه نینی یه وبلاگ درست کردم که اگه تشریف بیاری و بخونی و لینکم کنی ازت ممنون میشم. منتظرت هستما.http://www.aseman1392.blogfa.com
آخـــــــــــــی عزیزم تبریک میگم
چه شبی است! چه لحظههای سبک و مهربان و لطیفی، گویی در زیر باران نرم فرشتگان نشستهام. میبارد و میبارد و هر لحظه بیشتر نیرو میگیرد. هر قطرهاش فرشتهای است که از آسمان بر سرم فرود میآید. چه میدانم؟ خداست که دارد یک ریز، غزل میسراید؛ غزلهای عاشقانهی مهربان و پر از نوازش
سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی داری.
آپـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
با کلی مطالب جدید
منتظرم
[گل]